درود بر همه ایرانیان و ایران دوستان
ناهید شید (آدینه) 19 شهریور ماه 3748 زرتشتی ساعت 4:25 دقیقه ی بامداد رویدادی رخ داد که چندی ست همه ی ایران دوستان چشم انتظارش بودند.آری , فرمان آزادی کوروش بزرگ به ایران آمد.فرمانی که به گواه همه ی باستان شناسان نخستین بیانیه آزادی و حقوق مردمان در دنیا ست.این سند تاریخی بسیار با ازرش (به دارازای 23 و پنهای 11 سانتی متر) , در سال 1879 توسط باستان شناسان انگلیسی در حفاری از ویرانه های بابل کشف شد و به گواه بسیاری از باستان شناسان گرانبهاترین اثر تاریخ باستان است و در موزه ی انگلیس نگهداری میشود.نسخه ی بدلی از آن هم به عنوان نمادی از آزادی انسان های دربند , در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود.
از سال پیش زمزمه هایی از اینکه بنا است این بیانیه ازرشمند برای مدتی به ایران بازگردد به گوش میرسید.پس از گفت و گو هایی که میان سازمان میراث فرهنگی و موزه ی بریتانیا انجام شد بنا شد که این بیانیه 26 دی ماه سال گذشته به ایران آورده شود و برای 4 ماه در موزه ی ملی ایران به نمایش گذاشته شود.اما چنین نشد و شوند آن را کشف تکه های جدیدی از این بیانیه ی گلی بیان کردند (از دیدگاه من شوند آن رویداد هایی بود که پارسال در ایران در جریان بود). اما سرانجام این بیانیه ی گرانبها برای مدت 4 ماه به ایران داده شد و از سویی دل همه ایران دوستانی مانند من رو به درد آورد که چرا فقط برای مدت 4 ماه و از سویی دیگر شور و اشتیاق غیر قابل وصفی را در وجود من برانگیخت.برای همین بر آن شدم بر خلاف رویه فعلی وبلاگ این پست را به نوشتاری در باره ی کوروش بزرگ اختصاص بدم.
بر خلاف سایر دوستان که اگر بخواهند به این مناسبت چیزی بنویسند , به بیان چگونگی ورود کوروش بزرگ به بابل یا متن بیانیه خواهند پرداخت , من میخواهم به این شوند که به اندازه ی کافی نوشته در این باره(چگونگی ورود کوروش بزرگ به بابل و متن بیانیه) در سایر وبلاگ ها و سایت ها وجود دارد و اینکه شما هم حتما در این باره خونده اید , به بررسی یکی از کار های بزرگ و رفتار والا منشانه ی کوروش بزرگ بپردازم که کمتر جایی به آن پرداخته شده:
شورش ارمنستان.رویدادی که اگر هر پادشاهی جای این بزرگ مرد (کوروش بزرگ) بود آن را با لشکر کشی و جنگ پایان میداد.ولی بیایید ببینیم که این انسان والا مقام چگونه با این شورش و سردسته ی آن برخورد کرد:
ارمنستان در زمان پادشاهی هوخشتره به تصرف دولت ماد در آمده بود و باجگذار ایران بود ولی با سقوط حکومت آستیاگ (آخرین پادشاه ماد و پدر بزرگ کوروش بزرگ) حاکم ارمنستان سر به شورش گذاشت و از دادن مالیات و اعزام نیرو برای جنگ امتناع کرد. کوروش بزرگ به هنگام بازگشت از لیدی (پیشتر لیدی را گرفته بود و با پادشاه آنجا یعنی کرزوس دوستی کرده بود.این کرزوس تا آخر عمر به وی وفادار ماند و همواره مشاور و یاور وی بود) به بهانه ی شکار گوزن وارد مرز ارمنستان شد.سپس فرستاده ای نزد حاکم ارمنستان فرستاد تا باج و نیروهایی را که متعد بود برای پادشاه جدید (کوروش) بفرستد را طلب کند.هدف کوروش از اعزام فرستاده این بود که غافلگیرانه به ارمنستان حمله نکند چون این کار را دور از جوانمردی میدانست و ابتدا میخواست به آنها هشدار دهد شاید که حاکم از کرده ی خود پشیمان شود و دست از شورش بردارد.اما حاکم ارمنستان پیشنهاد کوروش را نپذیرفت و وقتی فهمید کوروش با سپاهیانش قصد ورود به شهر را دارد همراه خانواده اش به کوهستان فرار کرد.اهالی شهر هم از ترس ورود سپاهیان کوروش قصد فرار داشتند اما کوروش به آنها پیغام فرستاد که اگر در شهر بمانند جان و مالشان در امان است و از جانب وی و سپاهیانش هیچ گونه گزندی نمیبینند.
سربازان , حاکم ارمنستان را در کوهستان دستگیر کرده نزد کوروش بزرگ آوردند.اما کوروش در صدد انتقام از حاکم بر نیامد و او و خانواده اش را عفو کرد (کاری که وی همیشه با مغلوبانش میکرد).حاکم در برابر این بزرگواری تمام ثروت کشورش را به پادشاه (کوروش بزرگ) هدیه کرد ولی کوروش در پاسخ گفت که قصد او از کشور گشایی جمع آوری مال و ثروت نیست و فقط بخشی را که ارمنستان به ایران بدهکار است را برمیدارد تا آنها (ارمنیان) بقیه پول را صرف آبادانی شهرهایشان کنند.در این هنگام حاکم ارمنستان از تهاجم و آزار قبیله ی کلدانی ها به کوروش شکایت کرد.کوروش نیز پیگیر ماجرا شد و سرانجام از بزرگ قبیله ی کلدانی ها شوند این تهاجم ها را پرسید و او در پاسخ گفت که آنها به دلیل فقر و تنگدستی است که دست به دزدی و غارت اموال مردم میزنند.کوروش بزرگ به حاکم ارمنستان دستور داد تا زمین های مناسبی را در اختیار کلدانی ها قرار دهد تا آنها بتوانند با کشاورزی امرار معاش کنند و دست از چپاول بردارند.آنگاه بین آنها پیمان دوستی امضا کرد تا از این پس در صلح و آرامش به سر برند.پس از انجام این کارها کوروش در میان هلهله و ستایش مردم به سوی ایران بازگشت.
آری این است رفتار والامنشانه.من به "پیامبر" به گونه ای که ادیان سامی تعریف کرده اند باور ندارم , ولی این رفتار را رفتاری پیامبر گونه میدانم.رفتار بزرگ مردی که تا ایران پابرجاست , باعث افتخار و سربلندی ایرانیان است و نامش در بین همه ی مردم جهان , نامی نیکو و پسندیده ست.بزرگ مردی که اگر نبود شاید اکنون ایران هم پابرجا نبود و مانند بسیاری از کشور های دیگر که آمدند و رفتند , فقط در مطالعه ی تاریخ باستان به نام ایران برمیخوردیم.برای اینکه به ژرفای قضیه پی ببرید فقط به یک نمونه از شاهکار هایی که کوروش بزرگ کرد اشاره میکنم و آن هم لغو برده داری و آزاد کردن یهودیان در بند بابل است.بنگرید و ببنید که این مرد در بیش از 2500 سال پیش چه کرد.زمانی که برده داری آن اندازه در میان مردم جا افتاده بود , که در کتاب های آسمانی آئین سامی (یهود و مسیح و اسلام) قوانین آن شرح داده شده بود و اکنون هم که به مسلمانان خرده میگیری که چرا "محمد و الله" این رسم ناپسندیده را ممنوع نکردند در پاسخ میگویند "برده داری در آن زمان بسیار معمول بوده و لغو آن امکان نداشته".بنگرید و ببینید که کوروش بزرگ 1100 سال پیش از محمد و الله برده داری را ممنوع اعلام کرد و به همه ی ادیان و باور های مردمان تحت سلطه اش احترام گذاشت.وی آن زمان کاری کرد که اکنون تازه مردم دنیا به فکر آن افتادند و تازه حدود 1 قرن است که برده داری به گونه ی تقریبا کامل لغو شده و از آن زمان ها سازمان های گوناگونی در تلاشند تا به مردمان بفهمانند که به حقوق و باور های مذهبی یکدیگر احترام بگذارند و به صرف اینکه کسی باوری بر خلاف باور آنها دارد و آن را بیان میکند بر روی وی شمشیر نکشند.با همین اشاره های کوچک میتوان شخصیت این بزرگ مرد تاریخ را اندکی درک کرد.
نوشته شده در مهرشید 21 شهریور 3748 زرتشتی