۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

درود بر دوستان

سپاس از همه ی دوستانی که این چند وقت بهم سر زدن و جویای حالم بودند و پوزش از همه ی عزیزانی که کوتاهی کردم و در این مدت ازشون خبری نگرفتم.
سر انجام کنکور رو هم دادیم و نتیجه رو هم دیدیم. برای آگاهی دوستانی که پرسیده بودن میگم که مجاز به انتخاب رشته شدم ولی از رتبه ای که آوردم خشنود نیستم.بهتر از این رتبه رو میخواستم.البته باید بگم که همه ی دوستانم هم مانند من فکر میکنند و همچین کنکور سخت و رتبه های درخشانی که آوردیم رو در خواب هم نمیدیدند. پذیرفته شدن در حقوق تهران با این رتبه سخته و شانسم زیاد نیست. البته هنوز امیدوارم.پایان شهریور میفهمم که چه اندازه شنس دارم.این مدت هم انگیزه ی به روز کردن رو نداشتم.ولی حتما به زودی به روز خواهم کرد.
باز هم سپاس از همه ی کسانی که این مدت به یادم بودن. در پناه اهورا

___________________________________________________________________
درود
6 فروردین
برابر با "خرداد روز" از فروردین ماه , زاد روز بزرگ آموزگار ایران زمین , پیام آور عشق و راستی , "اشوزرتشت" بر همگان فرخنده باد.سروده ی زیر از استاد "ابراهیم پورداود" را به شما پیشکش میکنم:

بامداد شد , بانگ زد خروس***از سرای شه , بر زدند کوس
چرخ شست نک , روی آبنوس***موبدا تو هم , خیز و روی شو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
خیز موبدا , آتشی فروز***پرده سیه , زین زبانه سوز
کیش باستان , زنده دان هنوز***ز ایزدی فروغ , بر متاب رو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
از سر آمده , دور روزگار***دین فرهی , مانده یادگار
نامه کهن , زان خود شمار***گفته ی نیا , اندر آن بجو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
تا جهان ز مهر , شاد و خرم است***تا نگار را , زلف درهم است
تا ز ژاله, بر لاله شبنم است***راه کج مرو , سوی چه مپو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
راست بایدت , بود و مرد کار***پهلوان منش , روز کارزار
در ستیزه با , دیو نابکار***چون نیای خود , پاک و نیک خو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
خواهی از خوشی , رنجه دار تن***کوش و سرنگون , ساز اهرمن
تا ز بند وی , وا رهد وطن***وانگهی پی , نام و آبرو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
ار به دل ترا , مهر اندر است***ار ز دشمنان , در بر اخگر است
ار ز بوم خود , شور در سر است***نوش ساغری , زین کهن سبو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"
رو متاب از این , گنج شایگان***سر مپیچ از این , پند باستان
راستی شنو , راستی بخوان***راستی بجو , راستی بگو
خوان: "اشم وهو" , گو: "یتا اهو"
گو: "یتا اهو" , خوان: "اشم وهو"

گویند زرتشت با لبخند به دنیا آمد.شاید این سخن را باور نکنیم.ولی این را باید بسنجیم با افسانه هایی که درباره ی زایش دیگر پیامبران ساخته اند (ترک خوردن کاخ کسری و...). آنگاه است که به ژرفای این افسانه پی میبریم.زرتشت همراه با لبخند به دنیا آمد و همه را دعوت به شادی کرد.همه را به نو کردن دنیا رهنمون داد.همه را از دروغ و خشونت (هر گونه خشونت) برحذر داشت.
در پایان به سخنان چند اندیشمند بزرگ در باره ی زرتشت میپردازیم:
تاگور: "زرتشت بزرگترین پیامبر پیشکسوت بود که راه آزادی انتخاب در امور اخلاقی را به روی آدمی بگشود"
ویلهلم نیچه: "زرتشت نخستین کسی بود که در پیکار نیکی و بدی , اخلاق را در عبارات حکمت عقلی بیان کرد که قدرت و اصل و غرض آن همه , در خود آن است.این است کار نمایان زرتشت."
استاد پورداود: "زرتشت در بین اقوام هند و اروپایی , نخستین و یگانه پیغمبری است که آیین یکتا پرستی آورد"
پروفسور اشپیگل: "زرتشت و دوران او , از مهم ترین دوران رشد و تکامل آدمی به شمار میرود و مزدیسنا دینی است که از پیروانش تقاضا میکند از کشتن بی جهت حتی حیوانات خودداری کنند و این دستور هم موقعی داده شده که اجداد فرانسوی ها و انگلیسی ها عادت داشتند قربانی های انسانی , تقدیم خدایان خونخوار خود بنمایند"
ر.س رینر: "زرتشت یکی از بزرگترین نوابغ دینی است که جهان تا کنون به خود دیده است"
تاگور: "با اینکه زرتشت در بین کسانی که به اجرای مراسم مربوط به جادو و جنبل معتقد بودند , محاط شده بود اما در آن ایام تاریک و تهی از عقل و خرد , اظهار داشت که حقیقت دین در اهمیتی است که دین از نظر اخلاق دارد و نه در اجرای مراسم ظاهری که دارای ازرش موهوم خیالی است"
مترلینگ: "قوانین اخلاقی ای که زرتشت تعلیم داده یکی از عالی ترین و ساده ترین مقررات اخلاقی جهان است"
روژه گارودی: "زرتشت نخستین پیکره ساز عظمت انسانی , بعد تازه ای به آدمی بخشید , بعدی به استواری ستون فقرات و به دوری قطب که با آن انحرافهای طبیعت را برای انسان ریشه کن کرد و آن را در خدمت تاریخ نهاد.به یمن این جهد ملکوتی است که انسان توانست پیامبرانه در آینده و سرنوشت خود دخیل شود"
تاگور: "زرتشت سرود یگانگی میخواند و مرا که خود شاعر و سرود سازم بی اختیار به سوی نغمه ی آسمانی خود جلب میکند"

پی نوشت: چون برخی از دوستان پرسیدند "اشم وهو" و "یتا اهو" یعنی چه این پی نوشت را افزودم:
سه نیایش بنیادین در آئین بهی به نام های "اشم وهو" و "یتا اهو" و "ینگه هاتام" وجود دارد که هر سه را میتوان در هر زمان و مکانی و به گونه ی دلخواه (با صدای بلند یا زمزمه و یا بی صدا) خواند.مثلا هنگامی که در برابر زیبایی یک طلوع و غروب آفتاب , در برابر یک دشت شاداب و پر از گل , در برابر هر گفتار و کردار آفرین برانگیز و در مراسم های گوناگون مانند همسر گزینی , سدره پوشی و یا زادروز هستید , میتوانید این سه نیایش را انجام دهید:
1-اشم وهو
راه یکی است و آنهم راستی است,راستی خوشبختی است,و خوشبختی از آن کسی استکه راستی را تنها برای راستی بخواهد.
2-یتا اهو
همان گونه که سرور هستی (اهورامزدا),که جهان را بر راستی استوار کرده باید گزینش کرد و نیایش نمود,به همان سان هم راهبری که با آموزش های خود جهان رابه سوی خوشبختی میبرد باید گزینش کرد و ستود.این دو دهش برگزیدن را اندیشه نیک ارمغان کرده.تا کارهای زندگی به نام اهورامزدا و به نام مردم انجام گیرد.
3-ینگه هاتام
زنان و مردانی را میستاییم که اندیشه و کردارشان با فریب و دروغ بیگانه است.چون اهورامزدا,از درون و اندیشه ی همه آگاه میباشد.و همه چیز را با میزان و درستی داوری میکند.

۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

درود
نوروز باستانی بر همه ی ایرانیان و ایران دوستان و همه ی کسانی که این جشن را پاس میدارند فرخنده باد.با آرزوی شادی و سلامتی برای همه ی ایرانیان و امید به اینکه امسال همه سبز باشیم و سال دیگر همین هنگام آزادی ایران زمین را جشن بگیریم.
پیشاپیش زادروز "اشوزرتشت" را به همه ی ایرانیان و ایران دوستان شاد باش میگویم.6 فروردین برابر با "خرداد روز" به همین بهانه به روز خواهم کرد
در پناه اهورا

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

درود
دنباله ی جستار 4 از 5 "خدا و خدایان در باور ادیان سامی" را با هم میخوانیم:

در این جستار اندکی به "پیام آور" (حاملان وحی یهوه , پدر آسمانی و الله) , "انسان" و "دین" در باور ادیان سامی پرداختیم.

پیامبر در ادیان سامی:


پیامبر در ادیان سامی مردی ست که خدا پیش از آفرینش جهان تصمیم گرفته بوده که او را در زمان مشخصی از شکم مادری به دنیا بیاورد و او را پیک خاص خویش قرار داده پیام ها دستور ها و احکام خویش را به وسیله ی او به مردم برساند و او حاکم اعلای مردم(پیامبر شاه)باشد.وظیفه ی پیامبر در ادیان سامی آن بود که خدا را به مردم بشناساند مردم را از خشم و قهر او بیم دهد و به زور تشر تهدید و یا با لطافتی خاص مردم را وادار به ستایش و پرستش خدا و اطاعت از خودش کند.ذلیل , خفیف , تسلیم و فرمانبر بودن مردم در برابر زور و خشم و جباریت خدا و اراده ی او و پیامبرش اساسی ترین بخش تعلیم پیامبران سامی است و بیم همیشگی از خشم خدای زورمند زود رنج نیز پایه ی اصلی تعالیم پیامبران سامی را تشکیل میدهد.این خداشناسی در داستانهایی که خبر از خشم آوری خدا و نابودسازی اقوام نافرمان در آتش فشان و سیل و زلزله میدهد یبان شده است و در این داستان ها از مردم خواسته شده چشم و گوش بسته در فرمان پیامبر باشند.خدای ادیان سامی یک ذات دست نیافتنی و پیامبران ادیان سامی ذات های مافوق بشری اند.
پیامبر در ادیان سامی دریافت کننده و رساننده ی پیامی است که خدا به توسط یک فرشته از آسمان برای او فرستاده است.پیامبران ادیان سامی با واسطه با خدایشان در ارتباط اند و واسطه نیز جبرئیل است که از آسمان می آید و به آسمان برمیگردد و پیام می آورد و پیام میبرد
خدای پیامبران سامی در یک لحظه ی مشخصی خودش را به توسط فرشته ای به پیامبرش میشناساند . پیامبران ادیان سامی تا لحظه ای که برای نبوت برگزیده شده اند تلاشی برای شناخت خدا به کار نبرده بوده اند بلکه خدا در ازل اراده کرده بود که آنان پیامبر او باشند و برای تحقق این اراده آنها را به دنیا فرستاده و از لحظه ی تولدشان زیر نظر خویش پرورش داده و در لحظه ی مشخصی پیام خویش را برای آنها فرستاده و به آنها اطلاع داده که باید حامل پیام او برای انسانها باشند.پیام او نیز این است که انسانها بدانند که من بشر را فقط برای آن آفریده ام که مرا بپرستند چشم و گوش بسته به فرمان من و پیامبر من باشند دستورهای پیامبر مرا که دستور های من است بی چون و چرا اجرا کنند و فرمان هیچ حاکمی را نپذیرند و نبرند جز فرمان پیامر من و نمایندگان و جانشینانش که به دستور من تعیین شده اند.پیامبران ادیان سامی از خود هیچ اراده ای ندارند و اجرا کننده ی فرمان هایی اند که توسط وحی به آنها ابلاغ شده است.انبیای سامی در هر جامعه ای که بودند دنباله روان پیامبران قبیله یی خودشان بودند و میکوشیدند آن دسته از تعالیمی که کهنه و فرسوده شده اصلاح کنند و به صورتی مقبول اراثه دهند که با زندگی در جامعه آن زمان سازگار باشد.مثلا موسی در بنی اسرائیل دنباله رو یعقوب و اسحاق و ابراهیم بود.بعد ها در قبیله ی او عیسی آمد تا دین موسی را از آلایش ها بزداید و تعالیم موسی که در کتاب دینی یهود بود اساس دین او را تشکیل داد.پیامبر اسلام نیز خود را ادامه دهنده ی راه همه ی انبیای اسرائیلی اعلام کرد و به رسمیت شتاختن آن ادیان و قبول احکام کتاب های دینی یهود و مسیحی را بخش جدایی ناپذیر اسلام اعلام داشت و در عین حال همه ی مراسم دینی موجود در مکه را ضمن اصلاحات ساده یی(فقط با کنار نهادن بتها)تثبیت کرد.
موسی که توسط خدای بنی اسرائیل برگزیده شده بود تنها وظیفه اش رستگاری قوم اسرائیل از بردگی فرعون مصر و کوچاندن آنها به جای دیگری بود که در آزادی زندگی کنند و نه تنها رستگاری اقوام دیگر را در نظر نداشت بلکه به همه ی اقوام روی زمین به دیده ی دشمن درخور نابودی مینگریست و حتی همزیستی با اقوام غیر اسرائیلی را برای قوم خودش که پیروان "یهوه" بودند ممنوع کرده بود.تلاش جهادگرانه برای تصرف سرزمین های اقوام بیگانه و نابود سازی اقوام بیگانه اساس تعالیم موسی را تشکیل میداد.
پیامبران ادیان سامی بی اراده و تصمیم خودشان از جانب خدای قومی شان برگزیده میشدند و خدا در نخستین پیامش خویشتن را به آنها میشناساند و همچون یک پادشاه زورمند و فرمانده مطلق به او فرمان میداد

انسان در ادیان سامی:

در تعالیم ادیان سامی انسان ذاتا شرگرا و خیر گریز دانسته شده.خیر گریزی و شر گرایی انسان در ادیان سامی با نخستین انسان یعنی "آدم" ظهور می یابد.خدا روزی که آدم را آفرید به او گفت که به سخنان شیطان گوش ندهد که شیطان دشمن اوست. و به او گفت که از میوه ی یک درخت مشخصی نخورد. ولی آدم در عین حالی که در باغ خدا و نزدیک خدا میزیست هم به سخن شیطان گوش داد و هم از آن میوه خورد و در نتیجه مورد خشم خداوند قرار گرفت.در ادیان سامی تا زمانی که یک پیامبری بر سر مردم بود و مردم از او میترسیدند , ناگزیر از بدی دوری میکردند ولی همینکه فرصتی میافتند(مانند داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل) یا همینکه پیامبرشان از دنیا میرفت به روال سابقشان برمیگشتند.خیرگریزی و شرگرایی در ادیان سامی خصیصه ی ذاتی انسان است.در تعالیم ادیان سامی دستور داده شده که باید انسان های شر گرا(کسانی که خدای خودی را نمیپرستند و مطیع پیامبر زمانه نیستند) را نابود کرد تا شر از میان برود.
در ادیان سامی انسان هیچ اراده ای از خودش ندارد. با خرد خویش نمیتواند که نیک را از بد تشخیص دهد. با خرد خویش نمیتواند که به اراده ی خدا وافق گردد بلکه خدا هرکه را که دوست داشته باشد هدایت میکند و هرکه را که بخواهد گمراه و بد فرجام میکند.حتی انبیا از آن رو پیامبر شده اند که خدا پیش از آفرینش آنها اراده کرده بوده که پیام رسان او شوند و اراده ی خودشان هیچ نقشی در این میانه نداشته است.(در این باره شما را به متن قرآن رجوع میدهم).
انبیای سامی از مردم میخواستند که خرد را تعطیل کنند و به سخن و دستور پیامبر که سخن و دستور خدا ست گوش فرا دهند و تعلیم میدادند که هیچ انسانی نخواهد توانست که خیر و شر را تشخیص دهد مگر آنکه تعریفی را که پیامبر ارائه داده است را از پیامبر آموخته باشد.این باور در اسلام در تشیع نیز مورد تاکید شدید قرار گرفته آنجا که تصریح شده که بدون امام معصوم شناخت خیر و شر و تشخیص راه نجات از راه هلاکت برای هیچ کسی امکان پذیر نیست و از این رو انسان حتی یک لحظه نیز از امام بی نیاز نیست.
در فکر دینی اقوام سامی مردم نمیتوانند که خدا را بشناسند ولی خدا خودش را به وسیله ی فرشته ای به یکی از انسان های برگزیده اش معرفی میکند و سپس به وسیله ی این انسان گزیده که پیامبر اوست شناسانده میشود و هرکه نخواهد خدا را بشناسد این پیامبران با او وارد پیکار میشوند تا اجبارا به ذات او اعتراف کند.
البته هم اکنون پیروان سر سخت این ادیان چنین سخنانی را نمی پذیرند.ولی اندکی موشکافی در تاریخ مذاهب و آموزه هایشان به خوبی درستی چنین سخنانی را روشن میکند.همواره یکی از بزرگترین موانع پیشرفت علم و آزاد اندیشی مردمان همین باور های ادیان سامی بوده.

دین نزد اقوام سامی:

عبارت است از اعتراف اجباری یا اختیاری به ذات خدا عبادت خدا به وسیله ی نماز و روزه و انجام قطوس عبادی که توسط رهبران دینی تنظیم میشود , رفتن به زیارت خانه یی که مخصوص خداست و تقدیم قربانی های خونین به خدا برای راضی نگاه داشتن او.مثلا در اسلام گفته شده که ایمان داری عبارت است از عقیده به وجود الله , عقیده به پیامبری محمد , عقیده به وجود ملائکه , عقیده که کتاب های آسمانی پنج گانه (صحف ابراهیم تورات موسی و زبور داوود و انجیل عیسی و قرآن) , و عقیده به زندگی اخروی.و گفنه مسلمانی عبارت ست از اقرار کردن به اینکه هیچ خدایی جز الله وجود ندارد , اقرار کردن به اینکه محمد فرستاده ی الله است , برپا داشتن نماز های پنج گانه , دادن زکات مال , گرفتن روزه ی رمضان , رفتن به زیارت خانه ی الله که در مکه است.شیعیان اثنی عشری شرط دیگری نیز برای ایمان افزوده اند که عبارت است از باور قلبی و اقرار زبانی به امامت دوازده امام شناخته شده.
برترین نشانه ی ایمان در ادیان سامی دوست داشتن خدا است.دوست داشتن خدا در دوست داشتن پیامبر و اعضای خانواده اش(اهل بیت)نمود می یابد و دوست داشتن پیامبر در آن است که انسان مومن تمام وجودش -هم جانش و هم مالش- را در اختیار پیامبر قرار دهد و همواره از خدا بترسد.وظیفه ی انسان مومن در ادیان سامی عبادت خدا است که به توسط نماز روزه و حج انجام میگیرد .پیام اصلی دین نزد پیامبران سامی آن است که انسان باید تلاش کند به وسیله ی ستایش شبانه روزی خدا(ذکر الله)از خشم خدا در امان بماند و محبت خدا را جلب کند .در ادیان سامی آنچه خشنودی خدا را باعث میشود عبادت ذلیلانه است. پیامبران سامی آمده بودند تا مردم را عبادتگزار خدا و فرمان بر خودشان کنند .هدف تعالیم انبیای سامی ساختن آخرت است در ادیان سامی ((دنیا مردار است و طالب دنیا سگ مردارخوار))(الدنیا جنیفه و طلابها کلاب).

دنباله دارد...... نوشته شده در هرمزد شید 13 اسفند 3747 زرتشتی