۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

درود بر دوستان

دنباله ی خدا و پیامبر در باور ادیان سامی را در پایین با هم میخوانیم(این جستار بسیارهمانند جستار پیشینم در این باره است و شوند آن هم این است که رشته ی سخن را دوباره به دست بگیرم.البته با اندکی دگرگونی) :

موسی که توسط خدای بنی اسرائیل برگزیده شده بود تنها وظیفه اش رستگاری قوم اسرائیل از بردگی فرعون مصر و کوچاندن آنها به جای دیگری بود که در آزادی زندگی کنند و نه تنها رستگاری اقوام دیگر را در نظر نداشت بلکه به همه ی اقوام روی زمین به دیده ی دشمن درخور نابودی مینگریست و حتی همزیستی با اقوام غیر اسرائیلی را برای قوم خودش که پیروان "یهوه" بودند ممنوع کرده بود.تلاش جهادگرانه برای تصرف سرزمین های اقوام بیگانه و نابود سازی اقوام بیگانه اساس تعالیم موسی را تشکیل میداد.
پیامبران ادیان سامی بی اراده و تصمیم خودشان از جانب خدای قومی شان برگزیده میشدند و خدا در نخستین پیامش خویشتن را به آنها میشناساند و همچون یک پادشاه زورمند و فرمانده مطلق به او فرمان میداددر تعالیم ادیان سامی انسان ذاتا شرگرا و خیر گریز دانسته شده.خیر گریزی و شر گرایی انسان در ادیان سامی با نخستین انسان یعنی "آدم" ظهور می یابد.خدا روزی که آدم را آفرید به او گفت که به سخنان شیطان گوش ندهد که شیطان دشمن اوست. و به او گفت که از میوه ی یک درخت مشخصی نخورد. ولی آدم در عین حالی که در باغ خدا و نزدیک خدا میزیست هم به سخن شیطان گوش داد و هم از آن میوه خورد و در نتیجه مورد خشم خداوند قرار گرفت.در ادیان سامی تا زمانی که یک پیامبری بر سر مردم بود و مردم از او میترسیدند , ناگزیر از بدی دوری میکردند ولی همینکه فرصتی میافتند(مانند داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل) یا همینکه پیامبرشان از دنیا میرفت به روال سابقشان برمیگشتند.خیرگریزی و شرگرایی در ادیان سامی خصیصه ی ذاتی انسان است.در تعالیم ادیان سامی دستور داده شده که باید انسان های شر گرا(کسانی که خدای خودی را نمیپرستند و مطیع پیامبر زمانه نیستند) را نابود کرد تا شر از میان برود.
در ادیان سامی انسان هیچ اراده ای از خودش ندارد. با خرد خویش نمیتواند که نیک را از بد تشخیص دهد. با خرد خویش نمیتواند که به اراده ی خدا وافق گردد بلکه خدا هرکه را که دوست داشته باشد هدایت میکند و هرکه را که بخواهد گمراه و بد فرجام میکند.حتی انبیا از آن رو پیامبر شده اند که خدا پیش از آفرینش آنها اراده کرده بوده که پیام رسان او شوند و اراده ی خودشان هیچ نقشی در این میانه نداشته است.انبیای سامی از مردم میخواستند که خرد را تعطیل کنند و به سخن و دستور پیامبر که سخن و دستور خدا ست گوش فرا دهند و تعلیم میدادند که هیچ انسانی نخواهد توانست که خیر و شر را تشخیص دهد مگر آنکه تعریفی را که پیامبر ارائه داده است را از پیامبر آموخته باشد.این باور در اسلام در تشیع نیز مورد تاکید شدید قرار گرفته آنجا که تصریح شده که بدون امام معصوم , شناخت خیر و شر و تشخیص راه نجات از راه هلاکت برای هیچ کسی امکان پذیر نیست و از این رو انسان حتی یک لحظه نیز از امام بی نیاز نیست.در فکر دینی اقوام سامی مردم نمیتوانند که خدا را بشناسند ولی خدا خودش را به وسیله ی فرشته ای به یکی از انسان های برگزیده اش معرفی میکند و سپس به وسیله ی این انسان گزیده که پیامبر اوست شناسانده میشود و هرکه نخواهد خدا را بشناسد این پیامبران با او وارد پیکار میشوند تا اجبارا به ذات او اعتراف کند.
در ادیان سامی صفات شری نیز به خدا نسبت داده شده.از آن جمله میتوان به زورگو و اجبار کننده انتقام گیر خودپسند و خودخواه و فریبکار(جبار قهار منتقم متکبر و مکار)بودن اشاره کرد.دین نزد اقوام سامی عبارت است از اعتراف اجباری یا اختیاری به ذات خدا عبادت خدا به وسیله ی نماز و روزه و انجام قطوس عبادی که توسط رهبران دینی تنظیم میشود , رفتن به زیارت خانه یی که مخصوص خداست و تقدیم قربانی های خونین به خدا برای راضی نگاه داشتن او.مثلا در اسلام گفته شده که ایمان داری عبارت است از عقیده به وجود الله , عقیده به پیامبری محمد , عقیده به وجود ملائکه , عقیده که کتاب های آسمانی پنج گانه (صحف ابراهیم تورات موسی و زبور داوود و انجیل عیسی و قرآن) , و عقیده به زندگی اخروی.و گفنه مسلمانی عبارت ست از اقرار کردن به اینکه هیچ خدایی جز الله وجود ندارد , اقرار کردن به اینکه محمد فرستاده ی الله است , برپا داشتن نماز های پنج گانه , دادن زکات مال , گرفتن روزه ی رمضان , رفتن به زیارت خانه ی الله که در مکه است.شیعیان اثنی عشری شرط دیگری نیز برای ایمان افزوده اند که عبارت است از باور قلبی و اقرار زبانی به امامت دوازده امام شناخته شده
دنباله دارد.....
نوشته شده در مهرشید 24 امرداد 3748 زرتشتی