۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

درود
خدا و خدایان در باور مصریان:
مصریان باستان دو افسانه در مورد پیدایش جهان داشتند. در یکی از آنها رب النوع خپری و در دیگری رب النوع آتوم خالق خدایان و انسانها بودند.در افسانه ی اول چنین آمده: در ابتدای خلقت جهان تنها رود نیل وجود داشت تا این که خپری (خدای خدایان ) از آب بسیار عمیق رود نیل همه چیز را آفرید . در یکی از کتیبه ها از او نقل قول شده است "آسمان و زمین وجود نداشت من همه چیز را از چرخش آب عمیق رود نیل آفریدم . من جادوی خود را در راهروی مات پخش کردم و آنگاه شو(خدای هوا )و توفنت(الهه ی رطوبت)را آفریدم و آنها از دهانم بیرون آمدند"و در افسانه ی دوم میخوانیم که "در ابتدای خلقت جهان تنها خورشید و رود نیل وجود داشت تا اینکه از چرخش آب نیل تپه ای به نام بن بن ظاهر شد در حالیکه روی آن "آتوم" ایستاده بود . پس آتوم دو بار سرفه کرد .باسرفه ی اول پسرش "شو" و با سرفه ی دوم دخترش "توفنت" را آفرید.اما چند روز بعد شو و توفنت برای گردش از خانه دور شده بودند در راه بازگشت گم شدند آتوم که نگران فرزندانش شده بود چشمش را در آورد و دنبال فرزندانش فرستاد. هنگامی که شو و توفنت به سوی پدر بازگشتند . آتوم بسیار خوشحال شد وآنقدر اشک ریخت که از این اشکها . انسانها بوجود آمدند. پس از آن شو و توفنت با هم ازدواج کردند و" گپ (خدای زمین) "و" نوت (الهه ی آسمان )" را به دنیا آوردند.آنگاه شو دخترش را روی دستانش بلند کرد تا سایه ی او روی گب بیفتد . پس از مدتی نوت و گب باهم ازدوج کردند و 4فرزندبه دنیا آوردند دو پسر به نامهای "ازیریس" و "ست"(که پایین تر بیشتر به این دو میپردازیم) و دو دختر به نامهای "ایسیس" و "نفتیس"
دین و مذهب برای مصریان باستان حیاتی بود.فراعنه ی مصر علاوه بر اینکه فرمان روایانی با قدرت بودند و کلامشان قانون بود مردم را از لحاظ روحانی نیز کنترل میکردند و خدای آنها بودند.اگر چه معلوم نیست که چطور مردم به این باور رسیدند که فرعون ها را خدا بدانند آنچه معلوم است این است که در دوران سلطنت قدیم فراعنه را پسر رع , خداوند خورشید , میدانستندهنگام نزدیک شدن به سلطان اتباع وی به نشانه ی احترام تعظیم میکردند و پیشانی بر زمین میساییدند.در یکی از منابع مصر باستان قدرت و خرد فراعنه به این گونه توصیف شده:"چیست که تو ندانی؟کیست که از تو خردمندتر است؟کجاست که تو ندیده باشی؟...اگر تو به آب بگویی (( بر فراز کوه ها بالا رو)) نهر مطابق فرمان تو جریان میابد.چرا که تو رع هستی... توانایی و اقتدار در دهان تو و درک ودریافت در قلب توست.کلام تو کلام مات (خداوند حقیقت) است و خداوند روی لبهای تو نشسته است.... برای تو ابدیت تقدیر شده است.همه چیز مطابق خواست تو انجام میشود و هر آنچه بگویی مطاع است"



فرعون هم به عنوان سلطان و هم به عنوان پسر خداوند رع مرکز زندگی مصری بود و عظمت مصر مستقیما به نفوذ وی وابسته بود , کسی که با شفاعت نزد سایر خدایان برکت را به مصر می آورد.مصری ها علاوه بر اینکه فرعون را خدا میدانستند حدود 2000 خدای دیگر هم میپرستیدند حتی دوهزار بعد از آن هرودوت , مرخ یونانی , در سفر به سرزمین فراعنه گفته بود: "به نظر میرسد تعداد خدایان در این سرزمین از تعداد انسان ها بیشتر باشد"مصری ها باور داشتند که خدایان بر طبیعت و تمام جوانب زندگی از تولد تا مرگ حاکمند.بعضی از خدایان به شکل انسان بودند برخی به شکل حیوانات و عده ای نیز حاصل ترکیب این دو با بدن هایی شبیه انسان و سر حیوانات بودند.منشا این خدایان به طور نسبی شناخته شده است.برخی از این خدایان در دوران پیش از سلسله ها ظهور کرده اند.در زمانی که هر دهکده شهر و منطقه خدای خاص خودش را داشت.با گذشت زمان تعدادی از این خدایان مشهور تر شدند و به عنوان خدایان بزرگ و الهه های بزرگ مصر شناخته شدند.مهمترین خدا در دوره ی سلطنت قدیم خداوند خورشید با سر باز به نام رع بود.مصری ها معتقد بودند او هر روز در مشرق متولد میشود و در طی روز در آسمان سیر یکند و مثل پیر مردان هر شب در مغرب میمیرد.طی شب او در زیر زمین منطقه ای که مرده ها در آن جای گرفته اند سفر میکرد تا دوباره به شرق برسد.یکی از منابع مصر باستان رع را چنین توصیف کرده است: " بر فراز گنبد آسمان بر می آید تا هر روز به خورشید زندگی دهد"



به جز رع در میان خدایان بزرگ میتوان به ازیریس , خداوند مرگ , اشاره کرد خدایی که حاکم زیر زمین بود.مصری ها معتقد بودند که روزگاری ازیریس حاکم مصر بوده است.درواقع او به صورت فراعنه توصیف شده است.فرعونی که تاج بر سر دارد و در حال حمل سایر نماد های مربوط به منصبش مومیایی شده




ازیریس را برادرش ست , خداوند طوفان و خشونت , بر تخت پادشاهی به قتل رسانده بود.ست خدایی ست که غالبا به صورت تنه ی انسان با سر یک حیوان درنده ی نا شناخته به تصویر کشیده شده است.طبق افسانه های مصری انتقام مرگ ازیریس را پسرش , حوروس , گرفته است که معمولا به شکل باز نمایش داده میشد.

خدایان مهم دیگر شامل آنوبیس تحوت حتحور بوده اند.آنوبیس خداوند حنوط(کفن و دفن)بود که سرش به شکل سر شغال بود.تحوت که با سر لک لک آفریقایی(نوعی پرنده ی مصری)توصیف شده است , خداوند کتابت و خرد بود و حتحور الهه ای با سر گاو پشتیبان زنان بود.فرعون رئیس کاهنان تمام مصر بود.اصولا او را خدایان برمیگزیدند تا از پیکر های آنها که در داخلی ترین محراب های معبد تحت عنوان "قدیس مقدسین" نگه داری میشد, مراقبت کند.در عوض خدایان در پیکره هایشان میماندند و برکتشان را بر فرعون و مصر نازل میکردند.اما در واقع کاهنان به عنوان نمایندگان فرعون آیین مذهبی را به جا می آوردند.فرعون معابد عظیمی را در سراسر سزرمین به خدایان اهدا میکرد.معابد مصر به کلیساها مساجد کنیسه ها و آتشکده های امروزی که مردم برای پرستش خداوند در آن جمع میشوند شبیه نبود.بلکه معبد در واقع خانه ی خدایان بود و تنها فرعون و کاهنان حق ورود به آن را داشتند.مردم تنها در روزهای خاص جشن در مراسم پرستش خدای ایالتی شرکت میکردند.اما از آنجا که مصری ها افراد مذهبی بودند در زیارتگاه های کوچک تر محلی خدایان محلی خود را پرستش و در محراب خانه هایشان خدایان خانگیشان را عبادت میکردند.در واقع طبق گزارش هرودوت "مصری ها بیش از هر ملت دیگری مذهبی بودند"اعتقاد به زندگی دوباره یکی از ارکان اصلی باور های مذهبی مصریان بود.در این باره چند نوع تفسیر و توضیح معمول بود.در یکی از این تفاسیر مرده در زمینی در بهشت ساکن می شد که آن را "سرزمین یارو" مینامیدند.در این محل که به مزارع مصر بی شباهت نبود مرده در صلح و وفور نعمت زندگی میکرد.بعضی افراد که قادر نبودند به "یارو" برسند - زیرا یارو را آب احاطه کرده بود - برای یاری گرفتن از حیوانات مقدس نام نویسی میکردند.جیمز هنری , مصر شناس , این سفر را این گونه توصیف میکند:"گاهی اوقات شخص متوفیاز باز یا لک لک کمک میخواهد تا او را از آب عبور دهد...گاهی اوقات خداوند خورشید او را سوار بر قایقش حمل میکند.اما اغلب آنها به خدمات مرد قایقرانی مشهور به "صورا وارو" یا "پس نگر" نیاز دارند زیرا او همیشه صورتش را به عقب برگردانده است تا قایقش را به جلو براند.او همه کس را سوار قایقش نمیکند بلکه تنها کسانی را قبول میکند که در مورد آنها گفته شده باشد: "او, بر خلاف ظاهرش ,ابلیس نیست."بر اساس نوشته های بسیاری از مورخان این نخستین بار در تاریخ بوده است که مردم به ارتباط کیفیت زندگی پس از مرگ با اعمال و رفتار دوران زندگی اعتقاد داشتند.بعد ها مصری ها به این باور رسیدند که مردگان نیک در زیر مصر در جهان زیرین به ازیریس می پیوندند و تنها فرعون مقتدر و خانواده اش همراه با تعداد کمی از اشراف و صاحب منصبان بالا قادرند به زندگی پس از مرگ برسند.حتی کسانی که در دایره ی نزدیکان حاکم بودند نمی توانستند به جهان زیر زمین برسند مگر اینکه حاکم آنها را هدایت میکرد.به این ترتیب به منظور نزدیکی به روح فرعون , اشراف آرامگاه هایشان را در حد امکان نزدیک به آرامگاه فرعون می ساختند و معمولا فرعون زمین و مواد لازم را برای ساختن آرامگاه در اختیارشان می گذاشت.مصریا عادی که نمیتوانستند به زندگی دوباره برسند , مردگانشان را در حفره های کم عمق در شن در کنار آرامگاه های فراعنه و اشراف دفن میکردندمصریان باستان معتقد بودند که روح فرعون برای سفر به زندگی دوباره به یک کالبد نیاز دارد.به علاوه اگر اجازه داده میشد بدن بعد از مرگ بپوسد, روح یا " کا " محکوم میشد که تا ابد به تنهایی بگردد.مصری ها می خواستند از سفر موفق حکمرانشان به جهان دیگر مطمئن باشند , جایی که بر اساس اعتقاد آنها حاکم میتوانست امنیت مردمش را تا ابد تضمین کند.به همین دلیل آنها شیوه ی خاصی را به نام مومیایی کردن ابداع کردند که پیکر فرعون و نیز اعضای خانواده ی او و اشراف برگزیده را که اجازه ی ورود به جهان زیر زمین را داشنتد , حفظ میکرد.هنگامی که فرعون میمرد مستخدمان بدن او را به معبدی نزدیک آرامگاهش میبردند.ابتدا کاهن حنوط کننده بدن حاکم را به آرامی روی یک میز باریک قرار میداد و اندام های داخلیش را تخلیه میکرد تا مانع بوسیدگی شود.سپس از طریق بینی با یک قلاب دراز مغز را قطعه قطعه خارج میکردند.تنها اندامی که برداشته نمیشد قلب بود , زیرا گمان میرفت که مرکز روح باشد.بعد از تخلیه ی اندام ها , بدن فرعون با شراب خرما شستشو داده میشد و با صمغ مر و عطر , پر و دوباره دوخته میشد.سپس حنوط گران آن را با نترون , نوعی نمک , میپوشاندند تا مایعات درون بافت های بدن خشک شود.بعد از هفتاد روز بدن خشک شده را در نیل میشستند و روی پوست روغن و موم میمالیدند.سپس پیکر را در نوار هایی از کتان نازک میپیچیدند.اگر تمام این عملیات درست انجام میشد , بر اساس اعتقاد مصری ها , فرعون مرده به زودی به زندگی باز میگشت.یک منبع باستانی میگوید : "پوستت بتید به خاطر تو بلند شود.استخوان هایت باید به خاطر تو به هم جوش بخورند.اجزای بدنت باید خودشان را به خاطر تو گرد هم بیاورند.پوستت باید به خاطر تو دوباره جفت شود."هنگامی که بدن مومیایی میشد وقت برگزاری مراسم یاد بود فرا میرسید.جسد را در سه تابوب بزرگ تو در تو میگذاشتند.سپس هر سه تابوت را در یک تابوت بزرگت سنگی میگذاشتند و روی یک پایه تابوت قرار میدادند که به آرامگاه کشیده میشد.کاهنان پیشاپیش یک گروه بزرگ حرکت میکردند بخور مر می پراکندند و دعا میخواندند.بعد از کاهنان خانواده ی فرعون بودند که توسط ملکه ی گریان هدایت میشدند.او برای نشان دادن اندوهش روی صورتش کثافت میمالید و پیراهنش را میدرید.در پایان صف طویلی از عزاداران شامل خویشاوندان و کارگزاران دربار می آمدند.مستخدمان لباس ها غذا اسلحه جواهرات اسباب و اثاثیه و سایر لوازمی که ارباب مرده شان در زندگی بعدی استفاده میکرد , حمل میکردند.


پایان ۲ ار ۵ ... ناهید شید ۲۷ آذر ۳۷۴۷ زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر