۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

درود.
دنباله ی نوشتار را در زیر با هم مرور میکنیم
:

قوم بنی اسرائیل و خدایشان یهوه:

یکی از اقوام خاورمیانه ای که دیرپاترین دین قبیله ای داشت و هنوز هم به عنوان یک دین متمایز با همان باور های کهن قبیله ای در جهان وجود دارد قوم بنی اسرائیل است.در تصور دینی بنی اسرائیل جهان عرصه ی فعالیت خدایان متخاصم و اقوام آن خدایان بود و قوم اسرائیل به عنوان یکی از این قوم ها خدای انحصاری خود را داشت که هیچ قوم دیگری نمی توانست او را بپرستد و با خدای همه اقوام دیگر دشمن بود.حیطه پرستش این خدا که "یهوه" نامیده میشد (ابتدا نامش ایل بود.در پایین چگونگی دگرگونی این نام گفته میشود.) سرزمین مشخصی با مرز های معینی بود که به اقوام اسرائیل تعلق داشت.در فراسوی این سرزمین خدایان و اقوامی میزیستند که اصولا با خدا و سرزمین اسرائیل در ستیز پنداشته میشدند و دشمنان دین و قوم اسرائیل محسوب می گشتند.یهوه صرفا خدای قوم یهود است و خودش نیز خدایی صد در صد یهودی ست.پیامبرانی که از جانب خود میفرستد منحصرا پیامبران ملت یهودند و به کفر و ایمان دیگران کاری ندارد. تعالیم و قوانین آنان کلا بر این محور میگردد که منافع خاص قوم یهود از هر راهی که لازم باشد حفظ شود , ولو این مستلزم آن باشد که مسائل اخلاقی و انسانی بسیاری زیر پا گذاشته شوند و حقوق مشروع ملت های دیگر نادیده شوند یا کسان بسیاری به نا حق کشته شوند.در جریان حوادث روزمره یا وقایع مهم از قبیل جنگ ها و بلایای آسمانی و زمینی , یهوه شخصا از آسمان به زمین می آید تا مسائل مربوط به قوم برگزیده خود را مستقیما سرپرستی و در صورت لزوم اداره کند و در همه این موارد در موضع یک خدای یهودی عمل میکند و نه خدای همه اقوام و همه ی سرزمین ها.با پیغمبران خودش قرار داد میبندد که اگر پسران اسرائیل ختنه شوند او در عوض سرزمین کنعان را برای همیشه به آنها ببخشد و بعدا نیز شهر های متعدد این سرزمین را یکی پس از دیگری تسلیم آنها میکند با این شرط که هیچکدام از آنها نه تنها مرد و زن و کودک بلکه گاو و گوسفند و بزغاله و سگ و گربه ای را نیز زنده نگذارند.با یک پیغمبرش کباب و آبگوشت میخورد و زیر درخت استراحت میکند (ابراهیم) و با پیفمبر دیگرش کشتی میگیرد و زورش به او نمیرسد (یعقوب).در تاریکی شب دنبال پیغمبر دیگرش در بیابان میدود تا او را به علت ختنه نبودن بکشد (موسا) و از پیغمبر دیگرش میخواهد با زنی زنا زاده و زنا کار ازدواج کند (هوشع).به پیغمبر دیگرش دستور میدهد که روی نان روزانه اش گوه بمالد و بخورد (حزقیال) .به پیغمبر دیگرش شکایت میکند که دو خواهری که معشوقه ی او بودند یکی پس از دیگری سرش کلاه گذاشته اند و با دیگران زنا کرده اند (کتاب حزقیال نبی باب 23).دختران ناز پرورده ی اورشلیم را غضب میکند و فرمان میدهد که دیگر مو بر فرج آنها نروید (کتاب اشعیاء نبی باب 3).روده های کسانی که به او بی احرامی کرده اند از معقدشان بیرون می آورد.با شیطان بر سر بنده اش ایوب شرط بندی میکند.به پیغمبر دیگرش پرخاش میکند که چرا با زن یکی از سرداران خود زنا کرده در حالی که خود یهوه حاضر بوده است زنان دیگری را به آغوش او بفرستد.نحوه کباب کردن گاو و گوسفند را مثل یک آشپز کهنه کار به پیغمبر اولوالعزم خودش تعلیم میدهد و اخبار محرمانه دربار یهود را مانند یک مامور مخفی اطلاعاتی به گوش پیامبر دیگرش میرساند.در نقش یک رئیس مافیا به یهودیان مصر توصیه میکند که از همسایگان مصری خود هر قدر بتوانند طلا و نقره به امانت بگیرند تا آنها را در خروج از این کشور با خودشان ببرند , و او خودش در عرض یک شب چند میلیون نوجوان و کودک مصری و حتی گاو و گوسفند های نوزاد را با دست خویش سر میبرد.در زیر به چند نمونه از این داستان ها میپردازیم اما اول کمی هم در باره ی تاریخ زندگی بنی اسرائیل توضیح میدهیم:
(مطالب داستانی زیر عینا و یا به گونه ی خلاصه از تورات نقل میشوند) :

یهوه در زمانی از تاریخ از بیایانهای فرات میانی همراه قبیله به سرزمینی هجرت کرده بود که در آینده سرزمین اسرائیل شد.این قبیله ی مهاجر در آغاز نامش "عبرایم" بود (بعنی مردم آن سوی فرات). به زودی نخستین انشعاب در قبیله رخ داد و قبیله نوینی به نام لوت (ایل + اوت/ منسوب به ایل) از آن منشعب شده به حجاز رفت و آن بخش دیگر با همان نام عبرایم در منطقه ی رود اردن ماندگار شد.پس از چندی باز در قبیله عبرایم انشعاب افتاد و دو قبیله ی اسماعیل (اسم + ایل) و اسرائیل (عزر + ایل) ایجاد شد.اسرائیل در بیابان شرقی رود اردن ماندند و اسمائیل به شمال عربستان رفت.باز پس از چندی بر سر ریاست قبیله و نمایندگی خدا میان دو برادر به نام های یعقوب و عیسو اختلاف افتاد
, یعقوب برگزیده ی خدا و رئیس قبیله شد , و قبیله تقسیم شد.عیسو از منطقه رفته به قبیله ی اسماعیل پیوست , و آن بخش دیگر که در منطقه ماند نام جدید "اسرائیل" گرفت.این رخداد در تورات به صورت اساطیری بیان شده (تورات , سفر تکوین : بابهای 11-22 و 25-28). گفته شده که اسحاق تصمیم گرفته یود که نمایندگی را به پسر بزرگش عیسو بسپارد ولی پسر دیگرش , یعقوب , این نمایندگی را به حیله به چنگ آورد.حیله چنان بود که اسحاق به عیسو گفته بود برود آهویی شکار کرده برایش بیاورد تا وقتی خورد نمایندگی خدا را به او تحویل بدهد.چون عیسو به صحرا رفت یعقوب بزغاله ای بریان کرده برای پدر برد و گفت من عیسو هستم و این هم بچه آهو است که شکار کرده ام , و اسحاق کباب بزغاله را به گمان اینکه بچه آهو است خورد , و نمایندگی خدا را به او داد.
پس از آن خدا به خواب یعقوب آمده سرزمین هجرتگاه قبیله را به یعقوب و قبیله اش بخشیده و به او چنین گفت:
"من هستم یهوه خدای پدرانت اسحاق و ابراهیم.اکنون این زمینی را که بر آن خفته ای به تو و تبارت می بخشم.تبار تو چون ذرات غبار در اطراف زمین در شرق و غرب و شمال و جنوب انتشار خواهند یافت و قبایل روی زمین از تبار تو برکت خواهند گرفت.من با تو خواهم بودو هرجا باشی تو را حفظ خواهم کرد... من تا به وعده ای که به تو ندادم وفا نکنم تو را رها نخواهم کرد و همه جا در کنار تو و یاور تو خواهم بود."
باز هم یک شب دیگر خدا در بیداری همچون جوان نا شناسی به نزد یعقوب آمد و تا بامداد با او بود و چون خواست که به آسمان برگردد خود را به او شناسانده و لقب اسرائیل به او داد :
"یعقوب تنها ماند و مردی تا سپیده دم با او کشتی می گرفت.چون دید که بر او غلبه نمیابد
, لگدی به رانش زد که آنرا از حرکت بازداشت پس بدو گفت : ((مرا رها کن زیرا سپیده دم در حال دمیدن است)) گفت : ((تا مرا برکت ندهی تو را رها نکنم)) از پرسید که نامت چیست؟ گفت ((یعقوب)) گفت : ((از این پس نام تو نه یعقوب بلکه اسرائیل خواهد بود زیرا با خدا کشتی گرفتی و پیروز شدی)) و یعقوب نام او را جویا شد. گفت : ((چرا نام مرا میپرسی)) و او را برکت داده و رفت."
پس از آن یعقوب در پی بروز یک خشکسالی قبیله اش را به مصر کوچاند.وقتی در راه هجرت به مصر بود
, شبی یهوه به خوابش آمد و به او چنین گفت : ((من یهوه خدای پدرت هستم.از فرود آمدن به مصر مترس.زیرا من آنجا از تو جماعتی بزرگ پدید خواهم آورد.من همراه تو و با تو در مصر خواهم بود.من به وقت خودش تو را از مصر باز خواهم آورد.))
قبیله ی اسرائیل بردگان فرعون شدند.موسای اسرائیلی پس از ارتکاب جنایتی از مصر گریخت و به یک قبیله ی عرب بیابان جنوبی فلسطین پناهنده شد.او دختر کاهن قبیله را به زنی گرفت و چند سال در آن قبیله زیست.خدای اسرائیل شبی از میان شعله های آتشی که او فراز کوه بر خاست به او ماموریت داد که اسرائیلی ها از مصر به کنعان بکوچاند.(تورات
, سفر خروج : باب 3.) :

خدا از میان بوته به او ندا در داده گفت : ((ای موسا)) گفت : ((لبیک)) گفت: ((به اینجا نزدیک مشو ! نعلینت را از پاهایت بیرون کن , زیرا جایی که بر آن ایستاده ای مقدس است.من هستم خدای پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب و ... من مصیبتهای قوم خودم را که در مصر هستند دیدم و فریاد های استغاثه شان را شنیدم که از دست ستم های اربابانشان به فریاد آمده اند.من همه ی غم و دردهای ایشان را مشاهده کردم.اینک فرود آمده ام تا ایشان را نجات دهم , و از مصر برآورده به سرزمینی ببرم که پربرکت و پهناور است و شیر و عسل در آن جاری است.))
موسا اسرائیلیان را از مصر فراری داده و به بیابان جنوب فلسطین برد
, و به آن قبیله عرب که سال ها در میانشان پناهنده زیسته بود حمله کرده و همه ی مردانشان را کشت و اموال و چهار پایانشان را تاراج کرد و دخترانشان را در میان بنی اسرائیل تقسیم و زمین هایشان را تصاحب کرد (تورات : سفر اعداد , باب 31 سراسر)

یهوه معمولا به شکل ستونی از آتش و دود از فراز کوه برمیخاست,موسا را میطلبید و دستورهای لازم را درباره ی تنظیم زندگی اجتماعی قوم اسرائیل به او میداد.طی یکی از همین ملاقات ها یهوه به موسی دستور داد که برایش خیمه ای برپا کند تا جایگاه ویزه ی او گردد و او در آن خیمه در کنار قوم خودش اقامت گزیند و همیشه با آنها باشد.از آن پس در این خیمه که "خیمه اجتماع" نام گرفت موسی با یهوه ملاقات میکرد و احکام را از او میگرفت (تورات : سفر تکوین , 8/25 و سفر لاویان 1/1)
دنباله دارد......
نوشته شده در تیرشید 10 شهریور 3748 زرتشتی

۱۷ نظر:

  1. از اين همه اراجيفي كه به هم مي بافي خسته نمي شي دوست دارم چهرتو اون دنييا تو جهنم ببينم تو ديگه از جاهلي گذشتي به نظر من تو كوري يه ادم كه چشماشو بسته و نمي خواد چيزي و ببينه برات متاسفم از خدا ميخوام كه شفات بده......

    پاسخحذف
  2. شاهین (نویسنده وبلاگ)۱۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۴۰

    محبوبه یا هرکی که جای محبوبه میای دیدگاهت رو بگی به دیدگاه های پست پیشین برو اونجا پاسخت رو دادم

    پاسخحذف
  3. شاهین جان خوشحالم که بعد از مدتها بالاخره بروز کردی من هر هفته به وبلاگت میآمدم و میدیدم بازم بروز نکردی خلاصه اینکه من مرتب به فکرت هستم مگر انسانهای با خرد را میشود از یاد برد ارزش یک انسان با خرد به اندازه تمام جواهرات دنیاهست
    درضمن بگویم به امید روزی که از دست احکام لمپنی و (احمدی نژادیو و خامنه ای وار رو) این دینهای ابراهیمی همگی راحت شویم همچنین از دست پیغمبران بی خرد و لش و لات و اوباش و ارازلش - تا بتوانیم خودمان قوانین با وجدان و انسانی بسازیم قوانینی که وقتی ساختیم به ریش سازنده اش نخندیم ، تاسف نخوریم انگشت به دهان حیران و گیج نمانیم به امید آنروز بزرگ در زندگی همه ما

    پاسخحذف
  4. دروووود شاهین من هنوز نظرتو اصلا نخووندم
    فقط اولشو خووندم اونجا که گفتی باور نمی کنی من محوبه عموآقایی هستم
    منم واقعا متاسف شدم
    من دلیل این که به این اسم نوشتم و این اسمو برای خودم انتخاب کردم گفت
    من یه نژاد پرستم که به پارسی بودنم افتخار می کنم
    برای همین آی دیم آریایی هست که مال قبل از اینقدر آتشی شدنم
    و بچه پارس وبلاگم مال وقتی که نژاد پارسی را تنها راه نجات ایران می دونم
    این که گفتی اون فلسفه های دین زرتشت را نوشتم
    شاهین من نمی خوام بزرگتر بودنم رو به رخت بکشم
    اما یادت باشه من دانشجو بودم
    کتاب خووندن بلدم
    کتاب تاریخ تمدن جان ناسو قبلا خوونده بودم دوباره فراموش کردم رفتم خووندم
    ابرای ثابت کردنش حاضر شماره به شماره صفحه هایی که خووندم و برات نوشتمو بگم
    من تاریخ تمدن دکتر شریعتی هم خووندم
    من پدر و مادر تحصیل کرده ای دارم این کتابا همیشه در اختیارم هست تو کتابخوونه خونمون نه مال الان مال یسی سال پیش
    الان دغدغه ناهار و غذا رو هم ندارم پس فرصت برای مطالعه زیاده
    من حتی دیروز کتاب دو قرن سکوت دکتر زرین کوبم ورق زدم کلی چیزای تازه یاد گرفتم
    تو می گی منو می شناسی
    قبول داری من مغزم یخ زده نیست
    منم می گم سپاس
    چون من تو خانوداه خوبی به دنیا اومدم و بزرگ شدم
    عاشق کتابم و با این که رشته درسیم مهندسی منابع طبیعی بوده با علاقه یا که به حقوق دارم و می خوام اونو ادامه بدهم به اندازه یه دانشجوی حقوق سال سوم چیز بلدم
    تو منو چطوری شناخته بودی شاهین
    اینو واقعا می خوام بدوونم
    تو که به حرفا اعتماد نداری چرا اداعا می کنی دوستمی؟
    تو که منو با کسی که حتی جرائت نداره خودشو معرفی مقایسه می کنه چطور ادعا می کنی منو می شناسی و دوستمی ؟
    من از همون آغاز از اسم و فامیل خودم استفاده می کردم می خوای باور نمی کنی اسکن شناسنامه مو برات بفرستم
    قبول کن با این حرفات خوردم کردی
    تو حتی بهم می گی دروغگو
    نه مستقیما ولی این حرفات اگه یان معنی رو نمی ده پس چیه؟
    نظرتو می خوونم

    من فارغ از اختلاف سنیمون همیشه از حرف زدن باهات لذت بردم
    برات آرزوی بهترینا را دارم
    در پناه خدااا

    بدروووود

    پاسخحذف
  5. فردا روز ازادي همه ي ازادگان جهان است روزي است كه دشمنان اسلام از خشم به خود مي پيچند و خار و ذليل ميشوند روز قدس روز پيروزي اسلام است.به كوري چشم دشمنان اسلام.

    پاسخحذف
  6. شاهین (نویسنده وبلاگ)۱۱ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۴۶

    درود بر محبوبه ی عزیز
    دوست خوب من اگر شک کردم که این نوشته ها رو خودت ننوشتی شوندش رو هم تو همان دیدگاه ها بیان کردم.بزرگترین و بارز ترین شوند هم این بود که میگویی گاتها رو نخوندی ولی درباره اش نوشتی و به جملاتی اشاره کردی و گفتی اینها از زبان زرتشت هست.برای چنین دوگانگی هایی که در دیدگاهت بود شک کردم که خودت ننوشتی.
    از همه ی اینها که بگذریم مهم تر اینه که به من میگی مقالات دیگران رو کپی نکنم و از خودم حرف بزنم و داوری در باره ی ادیان سامی رو خودم بکنم و نه از روی نوشته های دیگران.ولی تو خودت همون گونه که گفتی دیدگاهت درباره ی آئین زرتشت را از روی کتابی نوشتی.نمیخوام برام ثابت کنی که از روی اون نوشتی فقط اینکه وقتی میگم کار خودت نبوده و دوگانگی در دیدگاهت و سخنات به چشم میخورد اشتباه نکردم.خودت کلاه خودت رو بکن قاضی.از آن سو هم کسی که وبلاگ پیشین منو دزدیده فردی به نام "بچه پارس" رو در پیوند هایش داشت.پس با وجود این دوگانگی ها شک کردم که کار اونا باشه.همون گونه هم که میبینی دوباره دارند شخصیت راستین خودشون رو نمایش میدن و به فحاشی و چرند گویی میپردازند
    در پناه اهورا

    پاسخحذف
  7. دروووود
    اما توضیحات یه موضوع رو تغییر نمی ده و اونم اینه که تو خیلی زود قضاوت کردی
    بدون هیچ دلیل منطقی تنها به علت مشابهت اسمی
    بعد توضیحامو باور نکردی
    و روی حرفو خودت الکی ایستادگی کردی این که میگی بهم اعتماد داری فقط یه تعارفه
    یه جوری میگی گاتها را قبلا گفتم نخووندم
    که انگار خوندن اونا تو یک روز غیر ممکنه
    تو فایلی که من دارم حدود 40 صفحه است من از قول جان ناس یه چیزی خوندم که دنبال اون می گشتم
    در مورد کتاب هم من تنها نوشته های اونا روقرقره نمی کنم هیچ نیرویی تا حالا نتونسته کتابو از من بگیره
    اگه می خوای با کسی بحث کنی که کتاب نخوونه من شرمنده ام

    من به این بحث عالم وجود از این حرفا علاقه ندارم ( در فلسفه )
    اما اونم که نوشتم فلسفه که من ازش بدم میاد نیست یه سری توضیح ودلیل بود از زرتشت و آئینش

    نه شاهین این دفعه من بهت می گم چشماتو باز کن
    نمره تاریخ دبیرستانت چند بوده ؟
    معلومه که تنها اونا نبوده ولی مهم ترین علت همین بوده ایجاد نارضایتی و فساد هم البته باید بوده باشه
    اگه به کتاب دبیرستانت مراجعه کنی وقایع حدود 40 سال پیشوکه توش نوشته دوباره نگاه کنی می فهمی یه نیروی مذهبی می توونه چیکار کنه
    کتاب و تاریخ خووندن تو با خودت
    اما من تحیلی دقیق و درستتو از وقایع می خوام
    شما تنها سخن ران نیستی منم اطلاعاتی دارم که به موقع و بی دریغ رو کنم نگران نباش

    ببین من اینجا نشستم تاریخ بهت ثابت کنم
    دوبارم تا حالا گفتم تو تاریخ قبول کنی یا نکنی اون وجود داره
    در زمان ساسانیان چطور بوده می توونی یه نگاه به اطرافو تلویزیون چند تا روزنامه بندازی ( ربطش اینه که تاریخ تکرار میشه خواهش می کنم از من در مورد ربط همه چیز سوال نکن یکم خرد و نیروی پردازشتو به کار بندازه)
    من نمی دوونم چه ربطی به مسلمون کردن داره
    حکومت دست موبدان و آتشکده بوده به طور غیر مستقیم . اونها در همه امور دخالت می کردند
    می خوای قبول کن می خوای نکن این واقعیت هست و ماست مالی هم نیاز نداره
    در مورد مسلمون شدن با زور من هزار یک مرتبه اون آیه قران رو برات نوشتم
    در موردش توضیح دادم
    در مورد جهادم همین طور
    من دیگه رو این مسئله کاری ندارم تو فقط اندیشه و تحلیل های خودتو قبول داری کاری از دستم بر نمی یاد
    اسم حرفهای منم می ذاری مال کشی پس من بیشتر از این خودم سبک نمی کنم
    تازیان و ایرانیان با هم جنگ نمی کردند بابت مسلمون شدن یا نشدن
    البته من منکر کشتارهایی که از زرتشتیان و مانویان و مززدکیان و... نیستم
    و فشارهایی که روشون بوده
    ولی اگه تاریخ مرور کنیم بعد فتح ایران و حکومت تازیان بر ایران در سلسله امویان اونا نژاد خود رو از ایرانیان بالاتر می دونستن و باعث آزار و اذیت بسیار زیادی روی مردم ایران شدند
    می دوونی که این وقایع ربطی به شیعیان نداشت و یکی دیگه از علت ها فشار روی ایرانیان گرایشون به علی و شیعه بودنشون هست
    از نظر مقایسه ای این دوران و دوران عباسیان بیشترین فشار روی خاندان علی بود پس علی نمی توونسته در عین واحد هم تحت ظلم قرار بگیره و هم ظلم کنه
    این ادعای شما مبنی بر دستور کشتار توسط علی بی مورد و بی دلیل هست
    در زمان عباسیان یکم فشارها کمتر شد و اداره امور بیشتر بر دست پارسیان و در آخر به ترکان سپرده شد که باز هم حکومت ترکان سوغاتی جز آزار و اذیت مردم برای ایرانیان نداشت

    پاسخحذف
  8. راستی تو چه علاقه ای به کتابهای درسی داری؟
    نه رشته من تجربی بود اینا رو توش ننوشته بودن
    این که می گی تاریخ طبری رو بخوونم خونه مون کتابشو نداریم باید برم بگیرم از یه جا بخوونم من کتاب دوست دارم این کارو می کنم
    اما این که برای ترغیب کردن و موجه کردن استنادات به نویسنده مسلمون و متعصبش اشاره می کنی نشون می ده هنوز منو نشناختی
    اگه معیار های من اینا بود باید الان دست کم از مجلس خودمون راضی می بودم
    بگذریم
    تاریخ اگه حقیقی باشه نباید کتابش مهم باشه
    اونا رو هم که من برات نوشتم می توونی تو کتاب دو قرن سکوت بخوونی مربوط به سقوط ساسانیان و حکومت تازیان هست

    ببین من سر تاریخ هیچ بحثی ندارم مهم نیست چند سال پیش
    این یک
    دوم این که یه جوری حساب کنید دست کم که از تاریخ ورود آریایی ها به ایران عقب تر نیفته
    این که بیخیال
    من برات توضیح دادم که چون زرتشت در گاتها وضع اهورا رو مشخص نکرده نسبت به اهریمن آدم می موونه به دوگانگی اعتقاد داشته یا یکتا پرستی
    دست کم تو گاتها نیست گفتم اگه شما جایی رو دقیق بلدی از تو گاتها به منم بگو بدوونم (جایی که دقیقا موضع گیری نشون داده شده باشه)
    اما تو یکتا پرستی دین زرتشت که شک نیست
    اما تنها دوگانگی در سامانه اعتقادی نیست که من قبول کنم یا نه
    دوگانگی در خیر و شر بودن هم دین زرتشت را به دوگانگی معروف کرده
    این که خودتم قبول داری
    اما در اسلام تنها خیر مطلق وجود دارد
    ما معتقدیم از خدا هر چه به ما می رسه خیر است برای همین اگه مطابق خواسته هامون نبود میگیم صلاحمونو اون بهتر می دونه
    و حتما صلاحمون در اون بوده
    این داستان که می خوام برات بگم تو اعتقادات شما جایی نداره ولی ما یا دست کم من از ته قلبم قبول دارم
    یک نفر کشتیش غرق میشه و تنها بازمانده است که در یک جزیره دور افتاده زنده می موونه
    با اندک وسایل باقی مانده کشتی برای خود سر پناهی تهیه میکنه و به دنبال شکار میره
    وقتی باز می گرده اون سر پناه داشته می سوخته از رعد و برقی که زده بود
    داد می زنه به خدا می گه آخه چرا؟ تو منو اینجا تنها گذاشتی حتی تنها سر پناهمم از من گرفتی آخه چرا و با چشم اشک آلود میخوابه
    صبح که از خواب پا میشه می بینه نیروی نجات دارن به سمتش می یان
    می پرسه شما از کجا فهمیدید من اینجام. می گن از روی آتیشی که دیروز بعد ازظهر روشن کرده بودی فهمیدیم یکی اینجا به کمک نیاز داره!!!
    این در اعتقاد زرتشتی لابد یکی کار اهورا و یکی دیگه کار اهریمن هست
    اما در اعتقاد ما همه اش کار خداست شیطان جز وسوسه کاری نمی کنه تو قرآن گفته در قیامت وقتی یاران شیطال بهش می گن تو با ما این کارو کردی میگه
    من فقط شما رو وسوسه کردم و دعوت کردم خود اجابت کردید
    پس لطفا اگه در اعتقادات به این دوگانگی اعتقاد داری ربط به اسلام نده و از من نخواه هی خلاف اون برات ثابت کنم

    پاسخحذف
  9. دو بار تکرار کردی سوالات اساسی ولی حتی حاضر نشدی یه اشاره کوتاه به اون دوتا سوال معمولی که من ازت کردم اشاره کنی
    بعد سوال می کنی کدام سوال اساسی
    این یه مسئله جدیه
    دور از بحث چند وقت پیش یه پیک دریافت کردم عکسای عروسی دو تا همجنس باز بود
    چندش آور بود به خصوص اونجا که میخواستن همدیگر رو ببوسن!!!
    خوب قرآن فهمیدن و درک کردن دقت میخواد باید یه جوری بخوونی که سوالاتو بفهمی نه این طور بخوونی که یه ایرادی چیزی بگیری
    ما معتقدیم اون معجزه است پس می تونیم پاسخ سوالامون دریافت کنیم
    ترخدا وام گرفتم داستان آدم و حوا از زرتشت رو که شوخی بود ( چشمک) شاید یه قسمت جدیدی از گاتهاست که تازه کشف شده ( چشمک)
    این که خطاب می کنی قصه
    بماند
    اما شما که خودت داستان آدم و حوا رو بلدی
    اما من دو تا سوال مطرح می کنم یه روز که تصمیم گرفتی واقعا اونو بفهمی دنبال پاسخاش برو
    یکی که قبلا برات گفتم شیطان که از بهشت طرد شده بود چطور تونسته بیاد دوبار اونجا و آدم و حوا را گول بزنه ؟
    دوم لابد خووندی وقتی اون میوه ممنوعه رو خورن عورتهاشون نمایان شد و و رفتن اونو پوشوندن این یعنی چه؟ قبلا مگه نداشتن و ....
    ببین اگه می خوای قصه بخوونی باید بری کتاب داستان و رمانی چیزی بر داری بخوونی
    اون چیزای که تو خوندی به خصوص در قرآن کتاب آسمانی هست پس یکم فرق داره
    خواهش می کنم دیگه بحث آدم و حوا را پیش نکش این سوالات اساسی برای کسایی است که واقعا پرسش دارن
    و هر جوینده یابنده است
    در مورد پل سراط من الان نمی توونم دقیق پاسخ بدم
    این که همچین چیزی در قرآن نیمده که شک نیست اما در روایات هست من باید کتاب در موردش بخوونم که هنوز چیزی نخووندم و علاقه ای هم به ادامه این موضوع ندارم
    اگه خووندم یه اشاره در آینده برات خواهم کرد

    ببین من که مسلمانم تا حالا رساله خمینی را نخووندم چشماتم باز کن من خمینی نیستم هر چی توش نوشته به خودش ربط داره نه به من و دینم
    حالا تو همه سوالات فقط مستراح به من چه ؟
    برای من اهمیتی نداره طرف با پای راست می ره تو مستراح ( خنده) یا پای چپ .
    من می دونم عمل جنسی با حیوانات در اسلام گناه بزرگی هست
    اون نیرو فاهره هم که من برات توضیح دادم گفتم زمان همه چیزو درست می کنه
    من اگه به قوانین استناد می کنم گفتم شاید دوستداری عزیزم
    بلاخره می خوای با حقوق آشنا بشیو اونو ادامه بدی
    رخ کشیدن و این حرفا نیست عزیزم

    مظلوم نمایی؟
    اشتباه گرفتی شاهین جان

    شاهین الکی ادعا نکن تو یه جا رو برا من بیار 9 تا بقیه پیش کش ( ضد یهود بودن علی )
    آدم در بررسی یه نفر فقط به حرفایی که می شنوه استناد نمی کنه
    دست کم من این طور نیستم
    از این به بعد هر ادعایی دلیل میخواد
    من هم می توونم یه چیز بگم آتیشت کنم چون تو کتاب خووندم اما دارم دنبال مستندش می گردم بعد مطرح کنم

    پاسخحذف
  10. خطبه بعد از جنگ جمل رو می دوونم چیه
    در موردش حرفی نمی زنم چون حاضرم قول شرف بدم تو قبول نمی کنی و می گی توجیه پس خودت هر جور دوست داری قضاوت کن

    من گاتها رو خووندم اگه بعد متهم نشم که این حرفای خودم نیست
    در مورد علی هم تو گفتی که من قبلا بهت پاسخ دادم ( همون جا که در مورد حکومت امویان و عباسیان و ظلم به اون و خاندانش نوشتم در عین واحد نیم شه همه ظالم و مظلوم بود)

    ببین شاهین ما قبلا هم در مورد مکی و مدنی بودن آیات و سوره های قرآن حرف زدیم
    مال 3 سال پیش در موردش حرف زدیم منم حرفامو گفتم
    من اون طوری که تو فکر می کنی فکر نمی کنم
    اون کتاب آسمانی دینی من هست که من بهش اعقاد دارم و من به تک تک آیه هاش ایمان دارم
    پس چه با کنایه و چه مستقیم بگی من حرفم همینه
    من گفتم در مورد پل صراط چیزی نمی دونم دقیق الان بهت بگم اما فلسفه ربطی به تازیان نداره
    دین اسلام از طرف خداست نه اکتشافات شخص خاصی یا مردم که ربطی به خرد تازیان داشته باشد
    تازیان الانم از فلسفه چیزی نمی دوونم بزرگترین خدمتو ما ایرانی کردیم
    صفات و ذات خدا ربطی به اسلام نداره
    این ربط داره به یکتا پرستی و شناختن اون داره
    تو از دیدگاهای فلسفی زرتشتو موبدان می گفتی من بیشتر حال می کردم

    ببشخید یه سوال خصوصی
    اگه دوست نداری پاسخ نده شما در نزدیکانت کسی هست که مسلمون باشه بدون شرط؟
    ای بابا ول کن این گاتهاتون من بگم غلط کردن گفتم گاتها رو نخووندم تمومه؟ الان خووندم دیگه عزیزم
    بشمار ببین یه چیز چند بار گفتی ها بعد به من می گی یه چیز تو سرم می زنی
    ببین چند بار تا حالا گفتی من گاتها رو نخووندم نه ترا خدا فقط بشمار
    ببین غیر نظر مامامنت در مورد قرآن خودت چطور فکر می کنی یادم هست قبلا باهم در موردش حرف زدیم
    پارسالم غیر مستقیم حرفش پیش اومده الان موضع گیریت چطوری؟

    نه من تازه فهمیدم تو اصلا معنی مکار و جبار و قهار رو نمی دوونی این وطوری قضاوت می کنی
    ببین عزیزم قهار و جبار یعنی چیره برای خدایا یعنی کسی که بر همه چیز حاکم هست
    مکار نعوذبالله معنی زمینی که نمی ده یعنی حق بازی و کلاهبردای که
    معنیش در مورد خدا یعنی تدبیر کننده کسی که تدبیر می کنه در مقابل حتی کسایی که مکر می کنن در مقابل مردم بیچاره
    مثلا یه موردش می دونی که حضرت محمد که داشتن از مکه به مدینه می رفتن در سفر که کفار داشتن دنبالشون می کردن رفتن در یک غار همون موقع یک کبوتر اومد لانه کرد و یه عنکبوت بر سر غار تار تنید اونا نتونستن حضرتو پیدا کنن
    اینو می گن مکار بودن خدا
    در مورد قاضی بله تا وقتی قاضی فدرت اجرای حکم را نداشته باشه عادل هم باشه نمی توونه اجرا کنه
    قتل کیفری جز اعدام نداره حالا چطور بدون قدرت می توونه اونو اجرا کنه؟
    من که هیچی از هر کسی خودت صلاح می دوونی پرسش کن. حکم کردن به دنبالش اجرای کیفر رو هم لازم داره
    من دوباره خواهش می کنم تفکر دوگانگی ( خیر و شرتو ) به اسلام ربط نده و از من نخواه خلافشو ثابت کنم به قول خودت هی کش نده

    الکی تهمت نزن و عیله ام استفاده نکن منظورم کلمات غیر پهلویش هست
    چون زبان معیار نیست به خاطر سپردنش سخته خودتم می دونی منظورم همین بود
    شرط و باختی چون می دونستم زروانی چیه تو کتاب دو قرن سکوت خوندم
    از فرقه و اعتقادی انحرافی آخرای دوران ساسانیان
    من هم به بی نظمی و به سوی رفتن جان اعتقاد دارم
    اما برات توضیح دادم شیطان کسی نیست که بتوونه کاری بکنه این اعتقاد زرتشتی هست نه اسلامی
    تفسیر نکن الکی نظر مردمو
    اگه من بگم به عقل من جور در نمی یاد خوب اشکال نداره چون من خرد ندارم که ( چشمک)
    این مهم ینست این اختلاف چیزی نیست که بشه حلش کرد
    بگذریم
    اینا که نوشتم سوتی نیست
    توضیح هم دادم اول ببین تو کاملا متوجه شدی بعد طرف مقابلتو متهم کنی
    می گن وقتی دستتو طرف یکی گرفتی نگاه کن هنوز سه تا از انگشتات به سمت خودته
    الکی در مورد دیگران قضاوت نکن و دیگران رو متهم نکن
    مثل اون داستان بچه پارس
    من عاشق حقوقم
    خدا همیشه برای ما خیر مقدر می کنه

    در مورد پستت خیل حفای مزخرفی توش هست
    من که نماینده دفاع از پیامبران الواعزم نیستم
    خیلی از این اراجیف توراتم ما معتقدیم تحریف شده
    ولی دست کم برای شما که ثابت شده یکتا پرستین فقط مونده من زشته خدای خود و دیگر دین ها رو از هم جدا کنید
    اما من گمون کنم قبلا خوونده بودم
    بیخیال
    در پناه خدا عزیزم
    پیروز و شادکام باشی
    بدرووود

    پاسخحذف
  11. محبوبه عموآقایی۱۷ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۷:۵۶

    درووود
    شاهین چطوری؟
    نتیجه چی شد؟
    تروخدا ناراحت و یا خوشحال ما رو کلی وقت سر کار نذاری و نگران نگه داری
    هر چی خدا بخواهد همون میشه
    خیلی چیزا دست ما نیست و ما جز پذیرفتنشون راهی دیگه ای نداریم
    من به شدت منتظرم

    در پناه خدااا

    بدروووود

    پاسخحذف
  12. درووود
    شاهین اومدم دوباره بهت سر زدم بگم برام مهمه نتیجه چی میشه
    فارغ از این که اون واقعا چیه
    من برات دعا می کنم که مطابق خواستت باشه
    و همچنین دعا می کنم بتونی راحت اونا بپذیری

    در پناه خدا دوست خووبم
    همیشه پیروز و شادکام باشی

    بدروووود

    پاسخحذف
  13. شاهین (نویسنده وبلاگ)۱۸ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۹

    درود بر محبوبه عزیز.
    دوست خوبم این مدت درگیر یه سری مسائل هستم برای همین نتونستم پاسخت رو بدم.ببخشید دوست خوبم
    در مورد کنکور.دوست خوبم از نتیجه دانشگاه سراسری راضی نبودم.حقوق سمنان پذیرفته شدم و نمیرم. ولی دانشگاه آزاد ترازم 7000 و رتبه م 21 شد.برای همین اون رو ترجیح میدم.اونجا هم همون حقوق پذیرفته شدم.
    ممنون که جویای نتیجه ام هستی
    در پناه اهورا

    پاسخحذف
  14. درووود شاهین جان

    خیلی برات خوشحالم
    امیدوارم همیشه شادکام باشی و پیروز
    امید به خدا

    در پناه خداا

    سپاس خبر دادی

    بدروووود

    پاسخحذف
  15. درود برتو دوست عزیز
    با نوشتار کوتاهی در مورد دکترررررررر شریعتی روشنفکر دینی قرن ما، که اندیشه هایش یکی از بزرگترین عوامل پیدایش وضع کنونی ایران است، بروزم.
    منتظر نظر با ارزشت هستم.
    بدرود
    جاوید باد ایران
    زنده باد آزادی
    نابود باد استبداد(از هر نوع)

    پاسخحذف
  16. درود
    نوشتارهاي زيباتون رو خوندم
    با سرافرازي پيوند شدين گرامي
    چشم به راه ديدگاه هاي ارزشمندتون هستم
    پاينده ايران
    در پناه يزدان

    پاسخحذف
  17. درود بر تو دوست من
    با "مغلطه توهین به مقدسات" به روزم
    بدرود
    زنده باد آزادی . . .

    پاسخحذف